دوچرخه سواری Eurovelo 8: ماجراجویی سه ماهه دوچرخه سواری

دوچرخه سواری Eurovelo 8: ماجراجویی سه ماهه دوچرخه سواری
Richard Ortiz

فهرست مطالب

در این ویژگی Meet The Cyclists، گربه از پایین تجربیات خود را از دوچرخه سواری از مونته نگرو به اسپانیا در امتداد Eurovelo 8 به اشتراک می گذارد. داستان او این است.

Eurovelo 8 Bike Touring

در سال 2014، گربه از مونته نگرو به اسپانیا رفت. در اصل، او پست‌های وبلاگ خود را برای وب‌سایت Meanderbug می‌نوشت.

به دلیل تغییر ساختار صفحات آنها، از من خواسته شد که داستان او را با میزبانی پست‌های وبلاگش در اینجا زنده نگه دارم.

این کاری که من از انجام آن بسیار خوشحال بودم! تجربیات او مطمئناً هم الهام‌بخش خواهد بود و هم به دیگران که در حال برنامه‌ریزی تور مشابه در امتداد مسیر Eurovelo 8 هستند، آگاه می‌کند.

این مجموعه‌ای از داستان‌ها و تجربیات او در هنگام دوچرخه‌سواری با EuroVelo 8 است. در زیر گزیده‌هایی از پست‌های او آورده شده است. و همچنین پیوندهایی به هر پست اصلی وجود دارد. امیدوارم شما هم مثل من از خواندن ماجراهای گربه لذت ببرید!

مرتبط: دوچرخه سواری در سراسر اروپا

اگر می خواهید ماجراجویی دوچرخه سواران دیگر، نظرات و دیدگاه های مربوط به تجهیزات را بخوانید، در خبرنامه من در زیر ثبت نام کنید:

شروع تور دوچرخه سواری EuroVelo 8

توسط کاترین اسمال

یکی از دوستان نزدیک من چند سال پیش استرالیا را ترک کرد تا کاری انجام دهد که برای من ناشنیده و کاملاً عالی بود. او با دوچرخه قصد داشت اروپا را کاوش کند و در چادر بخوابد. فکر کردم این یک ایده دیوانه کننده ماجراجویانه است.

سه سال بعد و داستان های بی شماری از تعداد شگفت انگیزی از توریست های دوچرخه سواری دیگر، و من اندکی داشته امبرای گردشگران دوچرخه، بنابراین با یافتن چنین شانسی تقریباً از دوچرخه ام بیفتم!

دوچرخه ام را جلو نگه داشتم و سرگردان شدم تا ببینم کسی در خانه است یا نه. مارکو بیرون آمد و من را دعوت کرد، نشستیم و گپ زدیم و سیگار و کیک را با هم تقسیم کردیم.

همچنین ببینید: تور آکروپلیس با راهنما در آتن 2023

میهمان نوازی در جاده

او صدها مسافر را می پذیرد، چه از وارم شوورز و چه از کشورهای دیگر. اغلب مردم مدتی می‌مانند، در پروژه‌ای کمک می‌کنند و سپس ادامه می‌دهند.

قوانین او این است که بازدیدکنندگان می‌توانند تا زمانی که دوست دارند در آنجا بمانند، مشروط بر اینکه هیچ هزینه‌ای برای او نداشته باشند. او به من نشان داد که کجا می توانم بخوابم، یک تخت در "دفتر" او که می توانم کیسه خوابم را در آن پهن کنم. سپس به من یک غذای کاملاً خوشمزه از خورش خوک، پاستا و نان داد. من به او پیشنهاد دادم که اسفناج، ماهی کنسرو شده و کیوی را در اختیارم بگذارم، زیرا نگران بودم که با خوردن غذای عالی او هزینه‌ای را به او تحمیل کنم. او هیچ کدام از آن را نداشت.

ما تا غروب بیدار می‌نشستیم و او داستان‌های زندگی‌اش را به اشتراک می‌گذاشت. دلیل اینکه زمانی که از مشکلات کرواسی فرار می کرد به استرالیا نقل مکان نکرد این بود که یکی از دوستانش به او گفت که زیر همه چیز ما "مارهای سمی و بدون زن" هستند. کانادا هم همینطور بود، جایی که او همه کارها را از نقاشی گرفته تا قایق سواری انجام داد.

همچنین ببینید: بهترین کپشن ماجراجویی برای اینستاگرام - بیش از 200!!

خانه مارکو مملو از چیزهای جالب، تصاویر و کارت پستال ها و چاپ هایی است که روی هر سطحی گچ شده است. روی کمدهای آشپزخانه برش هایی از یک تقویم وجود دارد که تاریخچه آن را نشان می دهدپرواز از چشم هنرمندان وقتی درهای کمد را باز می‌کنید، دخترهای پیناپ هستند. این برای کمک به او است که صبح وقتی به دنبال فنجان قهوه می‌رود از خواب بیدار شود!

روز هفتم – دوچرخه‌سواری به سمت Cavtat

امروز یک هفته کامل در جاده است، اگر این سه را بشمارید. توقف یک روزه در ریسان همچنین این اولین تلاش من برای کمپینگ با دوچرخه است.

اما در ابتدای روز، من و مارکو برای صبحانه کیوی، پرتقال و کیک با هم تقسیم کردیم. سپس مرا با در آغوش گرفتن و آرزوهای خوب برای آینده ام فرستاد.

اگر در جاده ساحلی از MNE به دوبرونیک در حال عبور هستید، یک دقیقه در محل مارکو توقف کنید و سلام کنید. اگر دوباره از آنجا رد شوم، مطمئن خواهم شد که با چیزی برای به اشتراک گذاشتن بار می آیم، چیزی بهتر از اسفناج و میوه.

وبلاگ کامل دوچرخه گردی را اینجا بخوانید: کمپینگ در Cavtat

روز 8 – کرواسی بیشتر و لمس بوسنی و هرزگوین

حدود ساعت 6 صبح از کیسه خوابم بیرون آمدم و آسمان خاکستری سردی پیدا کردم. من هم خیلی سرد بودم، بنابراین سریع سرحال شدم، یک موز و مقداری آجیل خوردم و کمپ را جمع کردم.

در ادامه دوچرخه سواری خود در تور کرواسی، در واقع از شیب ثابت در امتداد ساحل خوشحال شدم، زیرا این کار را انجام دادم. خون من پمپاژ کرد و دمای بدنم بالا رفت.

بعد از حدود یک ساعت به امید اینکه قهوه بخورم در شهر کوچکی توقف کردم، اما کرواسی می تواند بسیار گران باشد، قهوه معادل 4 دلار استرالیا بود، بنابراین تصمیم گرفتم نهبه.

در عوض یک شیرینی سیب از یک سوپرمارکت خریدم و کنار دوچرخه ام در پارکینگ نشستم تا از یک نقطه اتصال وای فای رایگان استفاده کنم. بیشتر و بیشتر شبیه یک دوچرخه سوار بی پول به نظر می رسم.

روز نهم – آزادی برای کاوش

این نوشته را در حالی که روی شکمم در چادرم خوابیده ام، رو به اقیانوس هنگام غروب خورشید می نویسم. ماه در حال حاضر روشن در آسمان آویزان است. یک هواپیما در حال کشیدن دم یک دنباله دار در حالی که به سمت افق صورتی-بنفش می افتد و تنها چیزی که می شنوم امواج آن است.

من یک اردوگاه خارج از فصل دیگر در ساحل پیدا کردم، درست همانطور که در تعجب بودم آیا می توان در اسکله کمپ زد. من نمی‌توانم به برق دسترسی داشته باشم، اما آب جاری و زمین کاملاً مسطح، امکانات رفاهی پنج ستاره دارم!

به نظر می‌رسد در این زمان از سال، این اردوگاه‌های بی‌نظارت، یک چیز رایج است. من قصد دارم به عنوان یک گزینه کمپینگ رایگان به دنبال آنها باشم.

پست کامل در اینجا: کمپینگ در بیابان بالکان

روز 10 – افکار در مورد کمپینگ

کمپینگ در حال تغییر است برنامه خواب من من عادت کرده ام که حوالی ساعت 4 بعدازظهر جایی پیدا کنم، تا ساعت 5 چیزی را درست کنم و بخورم، کارهای ضروری مانند شستن و مواردی از این دست را انجام دهم، سپس بنویسم و ​​بخوانم تا زمانی که خورشید از بین برود. تا 7 یا 8 من در کیسه خوابم دراز می کشم، پاهایم را دراز می کنم و مدیتیشن می کنم. کمی بعد از آن من خوابم. مدتی حوالی نیمه‌شب از خواب بیدار می‌شوم، سپس دوباره می‌خوابم تا روشنایی روز مرا بیدار کند5 صبح.

ظاهراً در روزهای قبل از چراغ های برق و انقلاب صنعتی، شواهد زیادی وجود دارد که نشان می دهد اکثر مردم زود به رختخواب می رفتند و برای یک یا دو ساعت از خواب بیدار می شدند. نیمه شب و بعد دوباره خوابید. خنده دار نیست به هر حال، تا ساعت 6:30 صبح در اطراف لبه یک صخره دوچرخه سواری می کردم و به طلوع خورشید نگاه می کردم.

وبلاگ کامل دوچرخه گردی را در اینجا بخوانید: کمپینگ در بیابان بالکان

روز 11 - منحرف شده تجربه

من متوجه شده ام که از انحرافات متناوب داخلی که جاده طی می کند لذت می برم. اغلب شیب‌ها ملایم‌تر هستند و وقتی رودخانه‌ای در نزدیکی آن وجود دارد، جاده تقریباً هموار است. امروز، در امتداد مناطق بیابانی داخلی دویدم و درست بعد از ناهار به شهر شلوغ سیبرنیک رسیدم.

روز دوازدهم – دوچرخه سواری زمستانی

در طول شب یخبندان بود و تراکم داخل چادر به شکل زیر در آمد. قطرات کوچکی که دیوارها را پوشانده اند و بر من و کیف هایم باریده اند. ناگفته نماند که وقتی حدود ساعت 2 بامداد از خواب بیدار شدم خیلی سرحال نبودم، یخ زده و مرطوب بودم.

تا زمانی که دوباره انگشتان پاهایم را احساس کردم، چروکیدم و سعی کردم حداقل تا ساعت 5 بخوابم، زمانی که بلند شدم و بی حس شدم. لباس‌هایی که کمتر مرطوب بود را به تن کردم، دوچرخه را جمع کردم و یک موز با انگشتان قرمز و متورم خوردم. مهم نیست که روزها چقدر آفتابی فریبنده هستند، باز هم زمستان است.

روز سیزدهم – دوچرخه سواری در زادار

جلنا بهترین میزبانی بود که می شد آرزو کرد، او مرا سیر نگه داشت،سرگرم و آرام به من گفته شده بود که افرادی که در Warmshowers ملاقات می‌کند، بی‌شک شگفت‌انگیز هستند، و این، دومین تجربه میزبانی من، تنها آن را تأیید می‌کند.

جلنا همچنین اولین تور دوچرخه‌سوار خود را به تنهایی آغاز کرد، و این بود که بهترین کاری که او انجام داده است او نمونه ای از زنی است که می تواند ظرافت و زنانگی را حفظ کند و در عین حال قدرت، جرات و شجاعت شخصی خود را حفظ کند. من از نظر افرادی که در سفر ملاقات کرده ام خوش شانس هستم!

روز چهاردهم – کاوش در ماه

نقشه ها نمی توانند آنچه را که مناظر برای مسافر در نظر گرفته اند، نشان دهند. اگر نقشه من دقیق بود، هنگام عبور از پل به جزیره پاگ، می گفت "فرود روی ماه".

تا آنجا که من می توانستم ببینم، زمین به طور کامل از خاک و سنگ های ترک خورده خامه ای ساخته شده است. هیچ چیز جز جاده تداوم را شکست. سورئال و هیجان انگیز بود. به جز گرانش، می‌توانستم ماه را دوچرخه‌سواری کنم.

روز پانزدهم - برنامه‌ریزی انعطاف‌پذیر

یکی از چیزهای زیبا در مورد سفر انفرادی این است که مجبور نیستید برنامه‌های شخص دیگری را دنبال کنید. . لازم نیست رقابت را احساس کنید. و شما فقط در صورتی «تقلب» می‌کنید که قوانین را زیر پا بگذارید و تصمیم بگیرید ارزش پایبندی به آن را دارید. این بدان معناست که یک برنامه منعطف داخلی وجود دارد.

بنابراین وقتی امروز صبح برای دومین بار با چادری که چکه می‌کرد و پاهایم درد می‌کرد از خواب بیدار شدم، زمانی که به طور شنیدنی غرغر کردم و به کوه‌ها قسم خوردم که باید بالا می‌رفتم. اصلاً انگیزه هایم را برای انجام آن زیر سؤال می برد ووقتی دورنمای دوچرخه سواری 100 کیلومتر دورتر از مسیرم برای دیدن درختان زیتون کهنسال دیگر برایم جذابیت نداشت، به خودم یادآوری کردم که مهم نیست.

اطلاعات بیشتر در اینجا: تور دوچرخه انعطاف پذیر من

روز شانزدهم – خاکستری ها و ترول ها

امروز بزرگ بود. صبح را از ساعت 6 صبح با یک پرتقال شروع کردم، دوچرخه ام را تا ساعت 6:30 صبح از کوهی بالا می بردم، در کشور ترول سوار می شدم تا اینکه ساعت 9:30 صبح در نهایت به تمدن به شکل سنج رسیدم و یک ساندویچ مناسب با قهوه برای صبحانه خوردم.

کشور ترول ها ویرانی کوهستانی پر از سنگ های خاکستری است که در آن تصور می کنم موجودات افسانه ای هیولایی به رنگ صخره در غارها زندگی می کنند و با یکدیگر می جنگند.

آسمان خاکستری و افق مه آلود به حس گیر افتادن در یک فیلم تک رنگ افزوده است. خاکستری نقره ای، خاکستری سنگی و خاکستری طوفانی. هر روز نیست که با ترول هایی که در اطراف شما پنهان شده اند دوچرخه سواری کنید.

بیشتر در اینجا بیابید: تور دوچرخه روز شانزدهم

روز هفدهم – دوچرخه سواری به Illirska Bistrica

بعدی نمونه ای از این است که چرا من عاشق سفر به تنهایی و تنها با سفر هستم برنامه سفر مبهم در حدود 8 کیلومتری مرز اسلوونی، در یک بنای یادبود کنار جاده توقف کردم تا مقداری ماهی تن و چغندر بخورم، زمانی که زوران با دوچرخه‌های تور، بالش و همه چیز از کنارش گذشت.

او سرعتش را کاهش داد و از من پرسید که از کجا هستم، کدام منتهی به گفتگو و تبادل جزئیات، همراه با دعوت به اقامت در محل خود در شهر اسلوونیIlirska Bistrica، آیا باید از آن راه عبور کنم.

او یک پدر میانسال است که تمام عمرش در مهمان‌نوازی و گردشگری کار کرده است. چند سال پیش او تصمیم گرفت برای لذت بردن از زندگی چند ماه از محل کارش مرخصی بگیرد، و این کار به قدری خوب بود که به آن ادامه داد.

او یک میزبان دوش گرم و موج سواری است، سفرهای زیادی داشته است، اغلب در یک دوچرخه، و مسیر Camino de Santiago را سه بار در سه مسیر مختلف انجام داده است. (دوچرخه سواری اسلوونی)

پست کامل وبلاگ سفر در اینجا: پست وبلاگ روز هفدهم

روز هجدهم – از اسلوونی به ایتالیا

این کار با غذاهای عالی زوران، پروشوتو و آشپزی بیشتر آغاز شد. تخم مرغ با قهوه سپس با من تقریباً تا مرز ایتالیا رفت. این یکی از بهترین سواری‌ها تا کنون بوده است – طی مسافتی بیش از 30 کیلومتر به سختی عرق کرده، در جاده‌ای ملایم که مسیر رودخانه را دنبال می‌کند، زیر آفتاب، با همراهی خوب. اسلوونی مکانی خیره کننده برای دوچرخه سواران است. سلام ایتالیا.

هفته 4 – ایتالیای Idyllic

من در یک اتاق نشیمن پر از آفتاب نشسته ام در حالی که سه مرد ایتالیایی برای باب مارلی طبل بانگو می نوازند. در مه دود، دو سگ می رقصند، و یک دختر چشم سبز که نمی توانم نامش را تلفظ کنم، بی سر و صدا در حال تایپ کردن می نشیند و قهوه سیاه شیرین می خورد.

من به خانه بزرگی در پادووا رسیدم. حیاط و فریاد زد: «سیائو! سلام! بوئنوجیورنو!» تا اینکه یک نفر آمد دم در. سالوو خودش را معرفی کرد و اجازه داد وارد شوم، به من نشان داد وسایلم را کجا بچسبانم واز من دعوت کرد تا در ناهار خوشمزه آنها شریک شوم.

گل کلم آب پز نرم با روغن زیتون و نمک، نان تیره تازه پخته شده، مقداری پنیر قوی و انواع چیزهای خوشمزه نگهداری شده در شیشه ها. خیلی ایتالیایی! (دوچرخه سواری ایتالیا)

در اینجا بیشتر بخوانید: تور ایتالیا با دوچرخه – هفته 4 دوچرخه سواری در مسیر یوروولو 8

هفته 5 – جستجوی گنج در ایتالیا

پس از چند روز در ایتالیا پادووا، به سمت بولونیا بود. هفت ساعت و 125 کیلومتر باعث شد که با کمی تأخیر، با زانوها، دست‌ها و دست و پا درد، به محل میزبانی که در کاپ‌سرفینگ بود رسیدم.

دوچرخه‌سواری تقریباً صاف بود. جاده های ایتالیا تا اینجا یک رویا هستند، من در واقع تمام روز دنده را عوض نکردم جز اینکه به خودم اجازه بدهم بایستم و به صندلیم استراحت بدهم. داشتم به خودم لگد می زدم که چنین چرخه شتابزده ای را راه اندازی کردم، زیرا مناظر فوق العاده بود و من به سختی توانستم آن را ببینم. از طرف دیگر، به نظر می‌رسد که عضلات پای من سرنوشت خود را پذیرفته‌اند و حتی پس از چنین تلاش بزرگی خسته نشده‌اند.

پست کامل وبلاگ دوچرخه‌گردی را اینجا بخوانید: دوچرخه‌سواری در ایتالیا هفته 5

هفته 6 - دوچرخه سواری در فلورانس، سیه نا، و پروجا

نقاشی هایی از مناظر وجود دارد که من اغلب آنها را با تپه های سبز زنده با اسپری درختان در سایه های طلایی، قهوه ای و سفید، خانه های قهوه ای کوچک در کنار آنها دیده ام. دو یا سه درخت سر به فلک کشیده لاغر سبز تیره و تخت گل های روشن. من همیشه فکر می‌کردم که آنها تصاویر ایده‌آلی از مناظر روستایی، کارهای تخیلی هستند.و سپس در ایتالیا رکاب زدم و متوجه شدم که آنها واقعا وجود دارند!

وبلاگ کامل دوچرخه گردی را در اینجا بخوانید: هفته 6 وبلاگ بسته بندی دوچرخه

هفته 7 - یک چرخش غیرمنتظره

I می ترسم که در این هفته همه شما را بدبختانه شکست داده باشم. من هیچ مکان دیدنی ندیده ام، هیچ یک از توصیه های میزبانان یا مسافران برای پیاده روی به مکان های شگفت انگیز یا کاوش در شهرهای اطراف را رعایت نکرده ام. من چیز زیادی برای نوشتن ندارم!

از طرف دیگر، من به خودم اجازه دادم استراحت کنم، از مراقبت و همراهی دوست عزیزم در اینجا لذت ببرم، دوچرخه ام را تعمیر کردم و تصمیمات کلیدی گرفتم. تغییر برنامه های من شش ماه آینده را شکل خواهد داد. بنابراین به هیچ وجه ضایع نبوده است.

در اینجا بیشتر بخوانید: تور دوچرخه سواری هفته 7 Eurovelo 8: تغییر برنامه ها

هفته 8a – بازدید از آن موستو

I' در حال خواندن سفرنامه ای از آن ماستوی فقید هستم که در پنجاه سالگی شغل مدیری خود را در انگلستان رها کرده و دنیا را با دوچرخه می چرخاند. او از جاده‌های روم باستان شروع کرد و به ستایش آن‌ها پرداخت.

او می‌نویسد که دوچرخه‌سواری مسیر Via Flaminia آنقدر لذت‌بخش است که وقتی بازنشسته می‌شود، آرزو می‌کند بی‌پایان در امتداد آن دوچرخه‌سواری کند. تابلویی مرا به سمت آن هدایت کرد و خانم آن ماستوی حداقل در پنج کیلومتری اول حق داشت.

بعد از آن به یک مسیر خاکی خیس متلاشی شد و سپس به طور کامل به پایان رسید و من را به جاده معمولی بازگرداند. کمی ناامید کننده او حدود بیست سال پیش سوار بودبنابراین شاید در آن زمان به خوبی نگهداری نشده است.

در اینجا بیشتر بخوانید: وبلاگ دوچرخه گردی هفته هشتم

هفته 8 ب – دوچرخه سواری در ناپولی

یکشنبه عید پاک روز بزرگی بود. من SS 4 را از Passo Corese به رم دنبال کردم. بیشتر مسیر، یک سواری زیبا از میان زمین‌های کشاورزی تقریباً مسطح و روستاهای کوچک بود.

در رم زمانی که سعی کردم ابتدای جاده روم باستانی دیگر، Via Appia را پیدا کنم، راهم را گم کردم. برای یک دقیقه در یک مغازه توقف کردم و عینک آفتابی ام را از جایی که در بالای پنیر جلویی ام قرار داده بود گم کردم. من فکر کردم که بی جهت بد است!

بعد از یافتن Via Appia Nuovo (Nuovo = جدید، قسمتی که به خارج از رم می رسد جدید است) شهر را ترک کردم. جاده به شدت غبار آلود بود، با پل به پل بر روی جاده های کوچکتر و حومه، من راهم را از میان سنگریزه ها و شیشه های شکسته در کنار ترافیک تقریباً ثابت انتخاب می کردم.

برای فرار از گرد و غبار جاده کوچکی را در پیش گرفتم و بلافاصله به یک راه رسیدم. پنچر. نیم ساعت بعد به جاده برگشتم، لوله داخلی را وصله کردم و خودم چرخ را دوباره جمع کردم. من قبل از شروع به کار در پودگوریتسا یک کتابچه راهنمای دوچرخه پایه را دانلود کرده بودم، اما در طول مسیر به نظر می رسد از iPad من ناپدید شده است، بنابراین به خودم افتخار می کردم که اولین لاستیک پنچر شده ام را کاملاً بدون کمک تعمیر کردم.

هفته 9 – دوچرخه با کشتی ملاقات می کند

وقتی سوار قایق شدم و دوچرخه ام را محکم کردم و به قسمت اصلی رفتم خسته شدمصدای داخلی به من اصرار می کند که همین کار را انجام دهم. دوچرخه‌گردی مقرون‌به‌صرفه، ما شروع کردیم.

مطمئناً، من تجربه زیادی در کمپینگ نداشتم و تا هفته گذشته، هرگز به طور کامل چادر نمی‌زدم مال خودم. من همچنین تا به حال مسافت های بسیار طولانی را رکاب نزده ام.

اما من در اطراف سیدنی زیاد دوچرخه سواری کرده ام و می دانم که وقتی سوار دوچرخه هستم، به طور کامل، سرگیجه آور، احساس آزادی می کنم. من بال دارم اغلب زمانی که در مکانی بسیار سریع سوار می شوم، آنقدر لبخند می زنم که در واقع برای لذت خالص آن شروع به خندیدن می کنم.

حتی شناخته شده ام که چند صدای بلند بلند می اندازم و پرتاب می کنم. یک مشت در هوا هنگام فرود آمدن از کوه‌ها.

حتی وقتی زیر باران گرفتار می‌شوم و خیس می‌شوم، وقتی انگشتان پایم سفید شده و انگشتانم فرمان را رها نمی‌کنند، آن را دوست دارم. تا زمانی که با سرعت روی دو چرخ حرکت می کنم، خوشحالم.

دوچرخه گردی با یوروولو 8 چگونه خواهد بود؟

من تصور می کنم آن شب های ترسناک کمپینگ وحشیانه به تنهایی در کشورهایی که من نمی دانم فقط یک تجربه مهیج دیگر خواهد بود "$%*# مقدس... چگونه می توانم از این" جان سالم به در ببرم" که برای من فردی مطمئن تر و شادتر باقی می گذارد.

این صدای کوچک من اینطور نیست. هنوز به من آسیب جبران ناپذیری بدهید، بنابراین به آن اعتماد خواهم کرد. و ترس به کنار، همانطور که نایک دیکته می‌کند، گاهی اوقات باید «فقط این کار را انجام دهید»!

بنابراین کار اینجاست. من در پودگوریتسا، مونته نگرو هستم و با افراد بزرگ در MeanderBug.com در حال معاشرت هستم.فقط با یک کیسه وسایل ضروری، کیسه خواب و آبم مسلح شده بودم.

من فقط یک بلیط عرشه خریده بودم که به من اجازه می داد در فضاهای عمومی در کشتی؛ بارها و رستوران‌هایی که غذاهای ناسالم گران‌قیمتی سرو می‌کنند و دوچرخه‌سواران ژولیده و ژولیده که روی کاناپه‌هایشان اقامت می‌کنند، عرشه‌های باد سرد، و خوشبختانه اتاقی پر از صندلی‌های هواپیما مانند با تکیه‌گاه‌های استخوانی که ما اسکیت‌های ارزان‌قیمت می‌توانستیم به آنجا پناه ببریم، خوششان نمی‌آید.

به تبعیت از سایر مسافران، پس از محکم کردن کفش و کیفم روی زیرپایی، در کیسه خوابم روی زمین دراز کشیدم و در حالی که اشیای قیمتی ام را داخل آن گذاشته بودم، راحت خوابیدم. من در آن نقطه احساس کسالت می کردم و مطمئناً به آن قسمت نگاه کردم.

ادامه مطلب را اینجا بخوانید: هفته نهم دوچرخه گردی در مدیترانه

هفته دهم - سلام اسپانیا!

چیزی در هوا در این شهر وجود دارد، طراوت، سرزندگی، من دقیقا نمیدونم چیه ولی باهاش ​​ارتباط دارم به بیان آنچه که در بارسلون مرا جذب کرد، مانند تلاش برای به تصویر کشیدن عظمت تاج محل در فیلم پولاروید است، اما من تلاش خواهم کرد.

این یک شهر دوست داشتنی است. بدیهی است که دولت محلی و برنامه ریزان شهری در حال سرمایه گذاری در حفظ و توسعه آن به عنوان مکانی که مردم می خواهند در آن باشند، با معماری قدیمی به خوبی حفظ شده، استفاده های نوآورانه از فضا، فضای سبز فراوان (مسیرهای تراموا، نوارهای چمنی سرسبز هستند!) و هنر جدیدهمه جا.

هر محله یک "رمبلا" دارد - یک جاده عابر پیاده با غذاخوری در فضای باز، هنر، و اغلب درختان سایه دار بزرگ. مردم خندان و رسا هستند، آنها به خوبی با مدل موی عالی لباس می پوشند. همه جا نشانه هایی از یک فرهنگ آزاد و لیبرال غالب وجود دارد.

من روز را به سرگردانی در شهر گذراندم، در محله تاریخی-مخلوط اما اکنون جذاب ال راوال، و البته یکی را بررسی کردم. از خانه‌های گائودی که قطعاً رویایی بود اما احتمالاً کابوس‌آمیز بود.

ادلا من را برای شام آن شب به رستوران محلی هندی خود (پالاک و دال! عشق من!)، غذاهای خوشمزه و حتی شرکتی بهتر، بارسلونا برد. من را جذب کرده است.

در اینجا اطلاعات بیشتری کسب کنید: هفته 10 تور اسپانیا با دوچرخه

بازنشستگی دوچرخه

صبح لاستیک پنچر را تعمیر کردم و وسایلم را جمع کردم. درست زمانی که همه آن را روی دوچرخه ام گذاشتم و شروع کردم به بیرون آمدن از بوش، لاستیک عقب پنچر شد.

واضح است که من هم به لاستیک های جدید نیاز داشتم. من آن لوله داخلی را تعمیر کردم و دوباره راه افتادم.

این بار گم نشدم، اما زمانی که تقریباً در شهر Sueco بودم و دوباره لاستیک جلو رفت. صاف، من تسلیم شدم. دوچرخه‌ام را به داخل شهر هل دادم و زیر درختی نشستم تا فکر کنم.

هیچ تکه‌ای در کیت تعمیرم باقی نمانده بود و لاستیک‌های جدید آنقدر ارزان نبودند، چه رسد به تمام قطعات و قطعات دیگر. دوچرخه کوچولوی عزیزم بیش از دو ماه کار سنگین را صادقانه ثابت کرده بود.و من همیشه قصد داشتم او را در انتها ببخشم، و پیش بینی می کردم که او ممکن است تمام مسیر را از اسپانیا طی نکند.

بنابراین او را پیاده کردم، کیسه خواب، تشک و چادرم را به کوله پشتی ام بستم آنچه را که نیاز داشتم را از وسایلم برداشتم و او را با کیف، ابزار و حتی کلیدها در قفل کنار دانشگاه گذاشتم.

مطمئنم که یک دانشجو به او زندگی جدید و آسان تری خواهد داد. خوشبختانه یک ایستگاه قطار در سوئکو وجود داشت، بنابراین من قطار بعد از ظهر را به والنسیا برگشتم و یک قطار شبانه به گرانادا رزرو کردم. (تور دوچرخه سواری اسپانیا)

Touring Gear

با نگاهی به تور دوچرخه سواری خود در سراسر اروپای جنوبی، به نظر می رسد توضیح مختصری مفید باشد. در زیر مواردی که من بسته‌بندی کردم و برخی از چیزهایی که در مورد وسایل دوچرخه‌گردی یاد گرفتم و انجام خواهم داد در زیر آمده است.

من چیزهای زیادی داشتم که افرادی که قصد سفر با دوچرخه را شروع می‌کنند، با خود نمی‌آورند. مانند چکمه‌ها، مواد هنری، عطر و شلوار جین.

من برای همه چیز فضای کافی داشتم و پشیمان نبودم، زیرا آنها کمی اغماض و آسایش را به سبک زندگی نسبتاً سخت تبدیل کردند.

از زمانی که دوچرخه را ترک کرده و با پای پیاده و با انگشت شست سفر کرده‌ام، به دلیل سنگین بودن کوله‌پشتی خیلی چیزهای بیشتری را از بین برده‌ام. از طرف دیگر، چون من برای تور دوچرخه‌سواری خود برنامه‌ریزی نمی‌کردم، فقط حداقل وسایلی را که فکر می‌کردم به آن نیاز دارم خریدم و در طول راه چیزهایی را که پیدا کردم برداشتم.از طریق تجربه واقعاً مفید بودند، مانند بوق فرمان، کیت خیاطی و شورت دوچرخه سواری پددار.

رویکرد بسته بندی من تمایل به مینیمالیستی دارد، اما لزوماً سختگیرانه نیست. مینیمالیستی برای من به معنای شناسایی چیزهایی است که از آنها بیشترین ارزش را می برم - یا به این دلیل که مفید هستند یا به این دلیل که از آنها لذت می برم. بنابراین رنگ‌ها و زغال‌ها، لوازم آرایش و موی من شامل وسایل آشپزی کمپینگ نمی‌شود.

بررسی پس از سفر من در مورد تجهیزات دوچرخه‌گردی را اینجا ببینید: بررسی تجهیزات تور دوچرخه‌سواری

برای ماجراجویی بزرگ آماده شوید.

پودگوریتسا با شهرت نامطلوب آن مطابقت ندارد. من چیزهای زیادی برای دیدن و انجام دادن در شهر پیدا کردم. من همچنین هر چیزی را که برای تور دوچرخه سواری حماسی خود نیاز دارم، با قیمتی کمتر از 500 یورو پیدا کرده ام.

(توجه: من قصد ندارم آشپزی انجام دهم و متعصب دوچرخه نیستم، بنابراین این عوامل کمک کردند هزینه را پایین نگه دارید.)

تجهیزات تور دوچرخه سواری

این لیست تجهیزات من برای بودجه تور دوچرخه سواری به همراه قیمت تقریبی هر مورد (به یورو) است.

فروشگاه دوچرخه محلی

143 – دوچرخه کوهستان Polar Trinity (ساخت صربستانی، به نظر من خوب کار می کند، چیز زیادی در مورد آن نمی دانم)

105 – جلو چراغ LED، چراغ ایمنی پشتی، قفسه پشتی، زین ارتقا یافته، زنگ، جای بطری، کیف صندلی، دستکش، کلاه ایمنی، پمپ، تکه های تعمیر، اهرم لاستیک، لوله های داخلی یدکی

فروشگاه لوازم ماهیگیری

28 – چادر

فروشگاه ورزشی محلی

(در مونته نگرو، Sports Vision یک معدن طلا است.)

41 – کیسه خواب North Face (با آن قیمت، باید آن را می گرفتم! من آن را برای همیشه ارزشمند خواهم کرد)

فروشگاه سخت افزار محلی

2.30 – مشعل

4.10 - چاقوی جیبی (چاقوهای ارتش سوئیس در محدوده 20-30 یورو بودند، من فقط به قسمت چاقو نگاه کردم و یک چاقوی بسیار ارزانتر با همان ضمائم پیدا کردم - برنده شوید!)

5 - قفل دوچرخه

1.90 – 4 تسمه occy (معروف به طناب بانجی)

3.30 – نوار چسب (زرد!)

1 – فایر استارتر

2 – یدکیباتری ها

فروشگاه پلاستیک محلی

(در مونته نگرو، فروشگاه های جداگانه ای برای همه چیزهای پلاستیکی دارند. یواشکی.)

0.80 – جعبه صابون، برای وقتی چیزی برای گفتن به دنیا دارم

سوپرمارکت محلی

بطری های آب، دستمال مرطوب، کیسه های زباله

تشک خواب/یوگا – برای انتخاب از InterSport در راه خروج از شهر.

هزینه تقریبی کل = 370 یورو یا 570 AUD. با توجه به ارزان بودن بقیه ماجراجویی دوچرخه - کمپینگ یا کاناپه سواری، بد نیست. خوردن غذای ساده.

شما می توانید لیست تجهیزات تور دوچرخه گربه را در اینجا بیابید.

مسیر تور دوچرخه سواری

مسیر تقریبی من را ابتدا از مرکز فرهنگی Centinje می برد، جایی که من در این نزدیکی کاوش و کمپ خواهید کرد. سپس به سمت شمال غربی از یک جاده کوهستانی با مناظر دیدنی به سمت ریسان حرکت می کنم، جایی که من تماسی آماده دارم تا مرا ببرد و اطراف را به من نشان دهد.

بعد از یک روز یا بیشتر آنجا، من روی Euro Velo # می پرم. 8 به سمت کرواسی در امتداد ساحل. من انتظار دارم حداقل یک ماه طول بکشد، اگر نه بیشتر. شاید آنقدر آن را دوست داشته باشم که فقط در تمام تابستان به دوچرخه سواری ادامه دهم!

وبلاگ یوروولو 8

در رابطه با مسیرهای یوروولو که مورد بحث قرار گرفت، این مطالب وبلاگ من از تور دوچرخه سواری است:

روز 1 - دوچرخه سواری پودگوریتسا به ستینیه

بعد از یک شروع اشتباه دیروز، زمانی که به سرعت مشخص شد که باید قبل از اینکه در جاده احساس ثبات کنم، برای پایین آوردن مرکز ثقلم باید از پنیر استفاده کنم.ساعت 10 صبح در زیر نور آفتاب شروعی قوی داشتم.

Cetinje حدود 36 کیلومتر از پودگوریتسا صعود است و برای یک دوچرخه سوار باتجربه این صعود فقط دو ساعت طول می کشد. چهار بار طول کشید!

من مدتی است که به طور منظم دوچرخه سواری نکرده ام، بنابراین بیشتر راه را صرف هل دادن دوچرخه کردم. با این حال من خوب هستم - روز اول بود و مهم این است که من متوقف نشدم! دوچرخه‌گردی من شروع می‌شود.

با خروج از پودگوریتسا، منظره خیره‌کننده بود. با نگاهی به شهر، و بعداً در میان کوه‌ها و آب برای دیدن کوه‌های سفیدپوش بیشتر، صحنه‌ها مانند نقاشی‌های رنگارنگ با وضوح عالی بودند. پایتخت قدیمی زیبا و فرهنگی است، مانند پایتخت جدید ساختمان های نیمه کاره ای وجود ندارد و با وجود نم نم نم نم نم نم نم نم نم نم نم نم نم نم نم نم نم نرسیده است.

بعد از صرف قهوه و لقمه خوردن، از کاخ پادشاه دیدن کردم. نیکولا نیم ساعت مانده به بسته شدن، لبخندی زدم و به ورودی رایگان رسیدم، احساس می‌کردم که بچه‌ای شیطون در اتاق‌های این خانه عظیم می‌دود و عکس می‌گیرد تا اینکه مهماندار مرا پیدا کرد و به من گفت که عکس‌برداری مجاز نیست. سپس او دوستانه با من راه افتاد و با محتاطانه مرا به بیرون اسکورت کرد!

La Vecchia Casa

علیرغم اینکه قصد داشتم از پرداخت هزینه اقامت خودداری کنم، اتاقی در La Vecchia Casa رزرو کردم. بدون Couchsurfing از پیش تعیین شده، گرد و خاک و خسته از مناولین روز در جاده و زیر باران یخی، به اصرار عاقلانه دوست مونته نگرویی عزیزم زانا، موافقت کردم که شرایط برای اولین کمپینگ شبانه من به تنهایی ایده آل نیست.

فقط 17 یورو در شبانه اتاق یک نفره، فکر کنم ارزان ترین اتاق شهر را گرفتم! مطمئناً جذاب ترین بود.

La Vecchia Casa به معنای خانه قدیمی است، و یکی از خانه های در Cetinje است که از زمان پادشاه نیکولا باقی مانده است. Hotels.com فقط دو ستاره به آن می دهد، که ممکن است به دلیل حمام طبقه پایین باشد.

من برای اتاق بزرگی که به راحتی با تخت، میز ناهار خوری، میز تحریر مبله شده است، دو ستاره و پنج قلب می دهم. ، اجاق هیزمی، آشپزخانه مشترک بزرگ، حمام بزرگ با وان حمام که مدت کوتاهی پس از رسیدن از آن استفاده کامل کردم و استقبال دوستانه ای که از من شد.

چیزهای کوچک خانگی مانند لوازم بهداشتی رایگان در حمام، چای، قهوه و صبحانه، یک لباس مجلسی نرم و یک باغ زیبا آن را بسیار خاص کرده است. این تجارت توسط یک مادر و پسر ایتالیایی اداره می شود. من آن را با ضربان قلب توصیه می کنم.

دوست زانا بعد از ظهر با من ملاقات کرد تا من را در بهترین مسیر خارج از Cetinje هدایت کند. او به همان اندازه از زبان من صحبت کرد که من از زبانش صحبت کردم، اما با کمک گوگل ترنسلیت و خنده های زیاد، داستان های ماجراجویی را در حین رانندگی به اشتراک گذاشتیم تا راه را به من نشان دهد.

روز دوم – یک جاده زیبا و وحشتناک

شروع اولیه با منچرخ دنده‌ای که در پلاستیک پیچیده شده بود، دوباره سوار شدم و دوچرخه را از کوه‌های بیشتری بالا بردم. برف در دامنه‌ها ظاهر شد و هوا به‌طور محسوسی ترد شد.

به سرعت آرام و پیوسته‌ام اجازه دادم ریتم پشتکار را بزند در حالی که داشتم شک می‌کردم که آیا این اتفاق افتاده است یا خیر. بهترین مسیر برای شروع – شیب بسیار زیاد.

حدود ساعت 11 صبح به بالای قله نهایی این جاده کوهستانی کوتور رسیدم. منظره باشکوهی از دره، کوه‌های پوشیده از برف و کاج اطراف و خلیج کوتور فراتر از آن به چشم می‌خورد. در آن لحظه، هر درد و هر فشاری ارزشش را داشت.

پست کامل وبلاگ دوچرخه گردی را اینجا بخوانید: دوچرخه سواری در جاده کوهستانی کوتور

روز سوم – ریسان و خلیج کوتور

من به خصوص داستانی را که گوران با من به اشتراک گذاشته بود دوست داشتم.

یک بار پیرمرد و مرد جوانی بودند. پیرمرد به مرد جوان گفت: به این مکان برو و تمام زیبایی های دنیا را خواهی دید. اما اینجا، این قاشق را بردارید و بگذارید پر از آب کنم و مواظب باشید نریزد. مرد جوان قاشق را گرفت و به آنجا برد و چنان در زیبایی دنیا غرق شد که قاشق را فراموش کرد و آب ریخت. با عذرخواهی به سمت پیرمرد برگشت و پیرمرد تمرین را تکرار کرد. مرد جوان دوباره به محل رفت و این بار آنقدر به قاشق توجه کرد که اصلاً زیبایی ندید. با افتخار برگشتقاشق پر از آب پیرمرد هنوز راضی نبود. دوباره او را با قاشق پر از آب برگرداند. این بار مرد جوان توانست از تمام زیبایی های دنیا لذت ببرد، در حالی که به اندازه کافی تمرکز داشت تا از ریختن آب از قاشق جلوگیری کند. بالاخره وقتی برگشت، پیرمرد راضی بود.

من عاشق داستان هستم - سفر (و به طور کلی زندگی کردن) به معنای یافتن تعادل بین لذت و تمرکز است.

مطالعه کامل دوچرخه گردی وبلاگ اینجا: تور دوچرخه سواری ریسان

روز چهارم – بازگشت به کوتور

بعد از یک خواب تنبل صبحگاهی، بر روی دستگاه بسیار سبک تر خود سوار شدم و در امتداد 17 کیلومتری خلیج زیبا پرواز کردم جاده بازگشت به کوتور این بار او را در سمت پرست شهر، درست قبل از رسیدن به دروازه‌های شهر قدیمی بستم. شهر قدیمی برای رسیدن به تعدادی ساختمان، از جمله خرابه‌های قلعه باستانی سنت جان

امروز تولد گوران بود، بنابراین او ساعت 7 صبح رسید، مرا برداشت و در امتداد ساحل به سمت دوبرونیک حرکت کرد. در طول مسیر، مسیر خود را از میان یک دهکده قدیمی کوچک پیچیدیم تا به پارکی رسیدیم، از یک پیاده‌روی مخفی بالا رفتیم تا در زیباترین ساحل کوچک سفیدی که تا کنون دیده‌ام فرود بیاییم.

گوران به دانستن خود افتخار می‌کند.همه اسرار این منطقه، از کجا غذا بخوریم، کجا شنا کنیم و زیباترین زنان کجا هستند. این جشن تولد کوچک او در بالکان بود. از دوبرونیک کرواسی و تربینیه بوسنی دیدن خواهیم کرد. (این یک روز بدون دوچرخه در تور من بود.)

یک پست را در اینجا بخوانید – کمپینگ در خارج از دوبرونیک

روز ششم – ملاقات با مارکو در Mikulići

من قبلاً متوجه پیشرفت هایی در قدرت و استقامتم شدم، از تپه های بیشتری نسبت به قبل سوار شدم و مسافت بیشتری را طی کردم. فقدان کوه نیز کمک می کند!

کرواسی باید کد مخفی برای کشور زیبا باشد. گل‌ها و خانه‌های مزرعه، آسمان آبی و سرسبزی همه جا، سنگ‌های سفید در حال چرخش و گل‌های وحشی، باغ‌هایی را از هر ذره زمین کنار جاده می‌سازند.

من انتظار داشتم این اولین شب کمپینگ خود را بسازم، و حدود ساعت 3 بعد از ظهر بود. وقتی با بازار کک مارکو در میکولیچی، کرواسی روبرو شدم، شروع کردم به فکر کردن به این که آیا از یک خانه کشاورزی یا کلیسا اجازه بخواهم تا چادر بزنم.

مارکو

مارکو یک کروات است که بیشتر عمر خود را در کانادا گذراند و به عنوان پناهنده از کرواسی گریخت. او با بودجه کم به دنیا سفر کرده است. اکنون در 70 سالگی، او اجازه می‌دهد دنیا به سراغش بیاید.

یک نقاش حرفه‌ای، او یک مرد ایده‌پرداز است که خانه و حیاطش مجموعه‌ای از مواد نجات‌یافته و پروژه‌های اختراعی است. چیزی که مرا جذب کرد علامت «W. دوش - توز» و دوچرخه قدیمی آویزان از درخت. Warmshowers.org Couchsurfing است




Richard Ortiz
Richard Ortiz
ریچارد اورتیز یک مسافر، نویسنده و ماجراجو مشتاق با کنجکاوی سیری ناپذیر برای کاوش در مقاصد جدید است. ریچارد که در یونان بزرگ شد، قدردانی عمیقی از تاریخ غنی، مناظر خیره کننده و فرهنگ پر جنب و جوش این کشور داشت. او با الهام از هوس سرگردانی خود، وبلاگ ایده هایی برای سفر در یونان را ایجاد کرد تا دانش، تجربیات و نکات داخلی خود را به اشتراک بگذارد تا به همسفران کمک کند تا جواهرات پنهان این بهشت ​​زیبای مدیترانه را کشف کنند. وبلاگ ریچارد با اشتیاق واقعی برای برقراری ارتباط با مردم و غوطه ور شدن در جوامع محلی، عشق او به عکاسی، داستان سرایی و سفر را با هم ترکیب می کند تا به خوانندگان دیدگاهی منحصر به فرد از مقاصد یونان، از مراکز توریستی معروف تا نقاط کمتر شناخته شده در خارج از کشور ارائه دهد. مسیر ضرب و شتم چه در حال برنامه ریزی برای اولین سفر خود به یونان باشید و چه به دنبال الهام گرفتن برای ماجراجویی بعدی خود باشید، وبلاگ ریچارد منبعی است که شما را در اشتیاق به کاوش در هر گوشه از این کشور فریبنده وادار می کند.